- نویسنده : ناهید هدایتی
- 01 اکتبر 2025
- کد خبر 15558
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /

به گزارش کافه خبر قزوین؛ راشین شهبازی کارشناس ارشد روانشناسی و فعال اجتماعی استان قزوین در یادداشتی که در اختیار کافه خبر قزوین قرار داده است می نویسد: هوش مصنوعی در روانشناسی و چالشهای پیش روی آن در علم روانشناسی یکی از چالشهای روانشناختی است که مورد بررسی بسیاری از روانشناسان قرار گرفته است بویژه که هوش مصنوعی در سالهای اخیر به بخشی جداییناپذیر از زندگی ما تبدیل شده است و روانشناسی نیز از این جریان عقب نمانده است.
ابزارهایی مانند چتباتها و سامانههای هوشمند میتوانند در آموزش مهارتهای زندگی، تمرین گفتوگوی اجتماعی، مدیریت استرس و هیجانات، و حتی پایش سلامت روان نقشآفرینی کنند. برای مثال، نوجوانی که در بیان احساسات خود با والدین مشکل دارد، ممکن است در گفتوگو با یک چتبات روانشناختی احساس راحتی بیشتری داشته باشد.
اما پرسش اساسی این است: آیا این تعاملات میتوانند جایگزین روابط انسانی واقعی شوند؟
چالشهای اساسی در استفاده روانشناختی از هوش مصنوعی چیست؟
فقدان همدلی اصیل
کارل راجرز در نظریه انسانگرای خود تأکید میکند که رابطه درمانی مؤثر بر پایه سه عنصر کلیدی شکل میگیرد: «همدلی»، «پذیرش بیقید و شرط» و «اصالت». چتباتها شاید بتوانند با تحلیل زبان و لحن کاربر، احساس همدلی را شبیهسازی کنند، اما این همدلی واقعی نیست، بلکه حاصل الگوریتم است. تجربه عاطفی عمیق که اساس رابطه درمانی انسان با انسان است، در اینجا غایب خواهد بود.
رشد فردی و ناخودآگاه در نظریه یونگ
یونگ بر اهمیت مواجهه فرد با ناخودآگاه و تجربه تعارضهای درونی و بیرونی برای رشد روانی تأکید داشت. او معتقد بود که فرایند «فردیتیابی» تنها در بستر روابط انسانی، رویاها و تجربههای واقعی زندگی شکل میگیرد. تعامل با هوش مصنوعی، اگرچه میتواند آرامش لحظهای فراهم کند، اما جایگزین این فرآیند عمیق روانی نمیشود.
وابستگی و کاهش مهارتهای فردی
پاسخهای سریع و بدون قضاوت هوش مصنوعی، ممکن است مغز را به دریافت فوری لذت عادت دهد. این وابستگی میتواند منجر به کاهش صبر، تحمل، و مهارتهای حل مسئله در روابط انسانی شود. به عبارتی، افراد یاد میگیرند از راههای ساده به آرامش برسند، اما در مواجهه با پیچیدگیهای واقعی روابط انسانی دچار مشکل میشوند.
کاهش روابط اجتماعی و مسئولیت متقابل
روابط انسانی بر پایه مسئولیت، تعهد و تجربههای مشترک شکل میگیرد. در حالی که رابطه با هوش مصنوعی یکطرفه است: کاربر میپرسد و سیستم پاسخ میدهد. این تعامل اگرچه احساس صمیمیت موقت ایجاد میکند، اما فاقد مسئولیت متقابل و رشد متقارن است.
چالشهای اخلاقی و حریم خصوصی
یکی از نگرانیهای جدی، جمعآوری و ذخیره اطلاعات شخصی کاربران است. استفاده از این دادهها بدون شفافیت، میتواند زمینهساز سوءاستفاده و تهدید جدی برای سلامت روان و امنیت اجتماعی شود.
چرا افراد به هوش مصنوعی جذب میشوند؟
با وجود محدودیتها، گرایش به هوش مصنوعی دلایل روانشناختی دارد. انسانها موجوداتی اجتماعی هستند و نیاز دارند دیده و شنیده شوند. بسیاری از افراد به دلیل اضطراب اجتماعی یا تجربههای تلخ، در گفتوگو با چتباتها احساس امنیت بیشتری میکنند. این ابزارها قضاوت نمیکنند، همیشه در دسترس هستند و پاسخهای نسبتاً قابل پیشبینی میدهند. همین ویژگیها برای نوجوانان خجالتی، افراد مضطرب یا سالمندانی که تعاملات اجتماعی محدودی دارند، جذاب و تسکیندهنده است.
در یک جمع بندی میتوان گفت؛ هوش مصنوعی بیتردید فرصتهای ارزشمندی برای روانشناسی فراهم کرده است، اما چالشهای آن نیز جدی است. از نگاه راجرز، رشد و درمان تنها در بستر رابطهای شکل میگیرد که بر همدلی و اصالت استوار است. از دیدگاه یونگ نیز، فرد تنها از طریق مواجهه با ناخودآگاه و روابط واقعی انسانی به رشد روانی دست مییابد. بنابراین، هوش مصنوعی میتواند مکملی قدرتمند باشد، اما نه جایگزین انسان.
چتباتها میتوانند همراهی لحظهای باشند، اما «انسان بودن» یعنی تجربه روابط زنده، واقعی و پر از پیچیدگی. همانطور که روانشناسان میگویند، هیچ الگوریتمی نمیتواند جایگزین نگاه پرمحبت، همدلی واقعی یا مسئولیت انسانی شود.
بیاییم هوش مصنوعی را همچون ابزاری در کنار خود ببینیم، نه جایگزین روابط انسانی. چرا که رشد، عشق، همدلی و معنا تنها در آینه رابطه با «دیگری» است که جان میبخشد.