- نویسنده : ناهید هدایتی
- 23 دسامبر 2020
- کد خبر 5131
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
به گزارش کافه خبر قزوین، لیلا روغنگیر قزوینی نمایش نویس و فعال فرهنگی استان در یادداشتی که در اختیار کافه خبر قزوین قرار داده است می نویسد: ترانه و امیر، زن و شوهر جوانی هستند که در شب تولد امیر، با یک راننده تاکسی درگیری لفظی پیدا می کنند. درگیری آنها به اندازه ای بالا می گیرد که پس از زدو خوردها به پایان می رسد.
ناگهان آنها خبردار می شوند که راننده تاکسی در همان روز درگیری از دنیا رفته است و همین اتفاق این زوج جوان را وارد مسیر پیچیدهای می کند که هرچه در آن پیش میروند، امکان بازگشتشان کمتر است.
در فیلم ما دو خانواده داریم؛ خانواده زن و شوهر جوان ( سارا بهرامی – حامد کمیلی ) و خانواده راننده تاکسی؛ که در اثر یک نزاع خیابانی به هم می رسند. تضادی بنیادین میان این دو خانواده وجود دارد که به دلیل بسط و عمق نیافتن شخصیت ها این تضاد، بحران عمیق دراماتیک خلق نمی کند؛ در نتیجه کشمکش این دو خانواده به اوج خود نمی رسد.“جمشیدیه” شروع خوبی دارد؛ به علت بسط ندادن بسیاری از عناصر قصه به اوج نمی رسد و در نهایت در ورطه شعارزدگی میافتد
به خانواده چارک چی پرداخته نشده است؟
در تمام فیلم، خانواده چارک چی در حاشیه باقی می مانند. انگار نه انگار عذاب وجدان و در نتیجه سرنوشت ترانه و کل داستان به نظر آنها مربوط است؛ اساسا فیلمساز علاقه ای ندارد که این خانواده را برای ما پرداخت کند.
در ابتدای فیلم ما در صفحه سیاه فقط صدای یک درگیری می شنویم ، تصاویر مختصری هم دیده میشود . امیر و ترانه همین اتفاق را برای دوستانش در کافه تعریف میکنند.همگی می خندند و مخاطب از همان اول متوجه میشود که ماجرای کل فیلم مربوط به همین اتفاق به ظاهر خنده دار است.
از وقتی ترانه متوجه میشود ، آن مرد (راننده تاکسی )که با او درگیر شده اند فوت کرده است ، عذاب وجدانش شروع میشود . اما کاش این عذاب وجدان با بقیه ی فیلم های مشابه فرق داشته باشد،. اتفاق برای خانواده ای که به ظاهر وضعیت مالی خوبی ندارند،بر همین مبنا ترانه که دچار عذاب وجدان شده است برای خانواده آنها پول می آورد،این صحنه مشابه هزاران سکانس هایی که در فیلمهای تلویزیونی و سینمایی بارها دیده شده و به شکل کلیشه ای در این داستان هم ادامه داشته است.
یک دیالوگ بسیار تکراری که پسر سرکش خانواده مقتول می گوید: ( چون پولدارند هر کاری که فکر می کنند درسته انجام میدند ) در صورتی که تصویری که از زندگی ترانه و امیر می بینیم ، خیلی ساده است.ماشین پاترول ، آپارتمان نقلی کوچک اجاره ای ( امیر برای آزادی ترانه از پدرش میخواهد آپارتمانش را بدهد ) . مگر اینکه از نظر فیلمنامه نویس (یلدا جبلی, فردین خلعتبری ) و کارگردان ( یلدا جبلی) در کافه تولد گرفتن نشانه ی پولداری باشد.
مهم ترین مشکل فیلم شخصیت پردازی است
بارها و بارها ، همین جمله شنیده شده است و به نظر میاید فیلمنامه نویس به الگوهایی تکیه کرده است که در دیگر فیلم ها دیده است . مهم ترین مشکل فیلم شخصیت پردازی است . عدم پرداخت درست به شخصیت ها و روابط آنها باعث شده است که هر چقدر مخاطب بیشتر برای فیلم زمان می گذارد، شخصیت ها بیشتر به تیپ تبدیل می شوند.
دختر مقتول خیلی راحت برای کسی که دومین بار است می بیند، در و دل میکند و ترانه هم صبورانه به حرفهای او گوش می دهد، همین دختر به یکباره وقتی می فهمد، همین زن، ممکن است قاتل پدرش باشد، با عصبانیت برخورد می کند، رفتاری که با شخصیت ابتدایی او کاملا در تناقض است.
دیالوگ هایی فیلم در سکانس هایی شعار زده میشود
دیالوگ هایی فیلم در سکانس هایی شعار زده میشود،مثل وقتی که ترانه در دادگاه باید صحبت کند.
ترانه در خطابه شعاری خود در دادگاه می گوید” من شب و روز به حال غیر طبیعی خودم در آن لحظه فکر می کنم. خشمم، عقده هام، ترس هام” این در حالی است که بعد از به زندان افتادن ترانه ما اساسا چنین چیزی را نمی بینیم. چطور و چگونه او به این مسائل فکر کرده؛ اساسا چیزی به ما نشان داده نمی شود.
نتیجه گیری ترانه، از علت کاری که در نزاع با چارک چی مرتکب شده یکی از مهمترین عناصر شخصیت ترانه است که ناگهان فیلمساز به ما اعلام می کند او به این نتیجه رسیده است! بدون هیچ نما و سکانسی.
از سوی دیگر، رفتار ترانه و اصرار او بر قاتل بودن خویش بدون اینکه تردیدی در مورد علت اصلی مرگ راننده تاکسی داشته باشد، غیرمنطقی و باورناپذیر است. «جمشیدیه» همانند بسیاری از فیلمهای ایرانی، مشکل زاویه دید دوربین و نظرگاه دارد. ساختار روایی فیلم از ابتدا بر اساس زاویه دید ترانه و امیر بنا شده، اما بعد از بازداشت ترانه و وارد شدن اعضای خانواده مقتول به داستان، زاویه دید فیلم ناگهان تغییر کرده و ماجرا از دید آنها روایت میشود.
فیلمی که همراه با همه نقطه ضعفش هایش در دیالوگویی هایش حدس و گمان مخاطب را برای پایان فیلم محکمتر می کند، در فیلمنامه نویسی ، روشی به اسم تعلیق وجود دارد، که مخاطب ماجرا را می داند، اما با بازیگر همراه می شود تا بفهمد او چگونه به کشف می رسد، در فیلم جمشدیه، این اتفاق نیفتاده است و مخاطب غیر از اینکه میدانست پایان داستان را می دانست،بر نوع بازی ها هم مسلط بود به همین دلیل،مدام فیلم را پس میزد.
پایین شهری فحاش و بالاشهری مودب است
فیلم بیهوده کشدار و با بازی های مصنوعی برای مثال بازی سارا بهرامی با صورت مهربانی که دارد، بسیار روان و قابل باور است . همین صورت است که باعث میشود از همان اول ما بدانیم ، او خودش را به خاطر وجدان به پلیس معرفی خواهد کرد .
بازی حامد کمیلی در نقش همسر دلسوز و پیگیر در کنار دوستِ وکیلشان هم باور پذیر است ، پانته آ پناهی ها هم از نقشی که بر عهده اش بود به خوبی برامده است . اگر او به خاطر محاسنش برای این نقش انتخاب شده بود ، باید گفت ضربه بسیار بدی به فیلم زده است . تصویر او غیرقابل باور بود.
انتخاب فیلم جمشیدیه در تناقض آشکار با شعارهای انتهای فیلم
انتخاب نام جمشیدیه برای این فیلم تنها یک هدف را دنبال می کند؛ آنکه نشان دهد ساکنان محله های بالاشهر( ترانه و امیر) با یک پایین شهری (راننده تاکسی) درگیر شده اند؛ پایین شهری فحاش و بالاشهری مودب است؛ که خود این مساله هم در تناقض آشکار با شعارهای انتهای فیلم است.
حضور کیومرث پوراحمد و کاراکتر پدر خونسرد جزو عناصر عصبیکننده فیلم میشود. دیالوگهایی که بازیگران رد و بدل میکنند به درد یک نمایش مدرسهای میخورد. این حجم از سهلانگاری در دیالوگنویسی غیرقابل قبول است،در مجموع چون فیلمساز هدفی جز خواندن خطابه پایانی را دنبال نکرده، خود به خود تمام تلاشهایش برای ساخت فیلمی خوب بر باد رفته است.
به گزارش کافه خبر قزوین،جمشیدیه روایت درست و حقیقتی تلخ است که شجاعت سازنده در ساخت آن ستودنی است اما همین سازنده پیام فیلم و محتوای اثرش را فدای بسیاری از موضوعات کرده و از شکوفایی باز میماند و درست مانند استرس و اضطراب شخصیتهای فیلم سینماییاش، فیلمی مشوش میسازد.