×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

تازه ها

افزونه جلالی را نصب کنید.  .::.   برابر با : Friday, 29 March , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
دلخوشی های ساده ای که تبدیل به آرزو می شوند/کرونا کابوسی که روی شانه های زندگی جوانان سنگینی می کند

به گزارش کافه خبر قزوین،یکی از بهترین، زیبا ترین و حساس ترین دوره های زندگی، جوانی است و افسردگی در این دوره بسیار تاسف انگیز و جبران ناپذیر است، چرا که در دوره جوانیست یک جوان پیگیر آرزوهایش می شود و یا خودمانی تر بگویم به آرزوهایش قول رسیدن می دهد.

در طول زندگی این دوره جوانی است که  زیباترین و گاهی تلخ ترین خاطرات را در خود نگه می دارد و موفقیت ها و شکست ها، خنده ها و گریه ها در این دوره بیشترین تاثیر را بر  روحیه یک جوان می گذارد.

 زمانی که زندگی برای یک جوان جذاب نباشد زمانی که اتفاقات روزمرگی تکراری شود، زمانی که احساس تنهایی، احساس گناه، ناامیدی به آینده عدم انگیزه برای تلاش بی‌خوابی، عدم تمرکز و  پرخاشگری را در یک جوان نمایان شد، بدانید که او قطعاً افسردگی دارد.

 دلایلی که موجب افسردگی می شود گاه ساده اما خطرناک و گاه پیچیده است.
دلایل مختلفی از جمله رفتار والدین، نحوه تربیت والدین، استرس، ضربه های روحی و عاطفی، تنش های خانوادگی، مشکلات اقتصادی، بی خوابی و اعتیاد را می توان نام برد.

 قطع بر یقین جوانان ضربات بسیار سهمگینی را از این بیماری می خورند چرا که این معضل قطعاً عملکرد جوانان را در اجتماع، در عرصه تحصیل، فعالیت های روزمره و در محل کار تحت الشعاع قرار می دهد.

افسردگی بلند مدت در بین جوانان

 از همه اینها که بگذریم در حال حاضر یکی از مهمترین دلایلی که موجب افزایش افسردگی در جوانان شده است ظهور بیماری به نام کروناست که با ورود خود و  تبعات خطرناک و تلخی که در پی داشته است احتمال می‌رود که در سال های آینده میزان افسردگی در میان قشر جوان به شدت افزایش یابد.

 با این بیماری دیگر نه خبری از تفریح است، نه خبری از ورزش صبحگاهی، نه خبری از حال و هوای دوران دانشگاه که یکی از خاطره انگیزترین دوران زندگی است.

  پیاده روی در پارک های شهر، لذت بردن در دورهمی های دوستانه، به آغوش کشیدن پدر و مادر ، نشستن و صحبت کنار فرزندان، جمع شدن در خانه مادربزرگ با مرور زمان تبدیل به آرزو خواهد شد.

 به راستی شاید ما هیچگاه فکرش را نمی کردیم که آن همه اتفاقات زیبا و بسیار ساده که قدرش را ندانستیم ممکن است دیگر تکرار نشود.

 مدتی است کابوسی را  روی شانه حمل میکنیم، کابوسی که تک تک لحظات زندگیمان را با استرس همراه کرده است.

ترس از دست دادن تمام آن لحظات زیبا و دل کندن از وابستگی های مان، ترس دوری از گرفتن دستهای پدر و مادر گاهی انسان را تا جنون پیش می برد شاید این خود شروع یک دوره افسردگی بلند مدت باشد.

شهر من پر شده از باسوادهای بیکار

بعد از مدتی به سطح شهر رفت،  آرام آرام در پیاده رو قدم میزدم به مردم نگاه میکردم حال و هوای شهر دیگر مثل گذشته نبود، از مامور راهنمایی و رانندگی  که در وسط چهارراه به فکر فرو رفته بود و کاسبانی که دستان خود را زیر چانه  گذاشته بودند و مردمی که خسته تر از همیشه مشغول کار خود بودند.

 همین طور که قدم میزدم چند نفری را دیدم که با خودشان صحبت می‌کردند، شهر با همه شلوغی اش سکوت خاصی داشت دیگر صدای بدو بدو حراجش کردم، کسی نبود همین آخریش ها، شنیده نمیشد دیگر در تاکسی‌ها هیچکس صحبت نمی کرد در اتوبوس‌ها همه از هم دور می شدند، خستگی و ناامیدی،دلمردگی و بی حوصلگی در چهره همه مردم موج میزند.

به آسانی می توان غصه را در چهره مردم مشاهده و لمس کرد.

این روزها، شهر من پر شده از باسواد های بیکار که زانوی غم به بغل گرفتند.

 شاید یکی از دلایل افسردگی جوانان شهر، بیکاری باشد؛بیکاری هم موضوعی قابل بررسی است که در اینجا نمی گنجد.

فقط باید امیدوار بود که مسئولین با شرایط موجود،تدبیری شایسته برای این قشر از جامعه بیاندیشند.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.