- نویسنده : ناهید هدایتی
- 21 سپتامبر 2021
- کد خبر 8860
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
به گزارش کافه خبر قزوین، مرتضی رویتوند نویسنده و روزنامه نگار استان قزوین در یادداشتی که در اختیار کافه خبر قزوین قرار داده است می نویسد: گِلها آماده شده بود و قرار بود آدمها ساخته شوند. خداوند به فرشتههای آدمساز گفته بود میخواهم دو جنس آدم بسازم تا با هم متفاوت باشند و با هم دنیا را زیبا کنند. گِلها را به دو قسمت تقسیم کردند. فرشتهای پیشنهاد داد که برای اشتباهنگرفتن گِلها به یک قسمت بگویند «گِلهای اول» و به قسمت دیگر بگویند «گِلهای دوم». خدا بلافاصله اخم کرد و گفت: «این گِلها اول و دوم ندارند! هر دو قسمت درست مانند هم هستند! اگر اول و دوم بگوییم پسفردا آدمها درگیر همین اول و دومها میشوند.» برای آنکه بحثی نباشد که کدامین دسته اول هستند و کدام دوم، به گروهی از آدمهای ساخته شده گفتند: «اینها» و به گروه دیگر گفتند: «آنها». به هر روی آدمها ساخته شدند و در یک جلسه، خدا گفت: «شما هر دو گروه با هم برابر هستید! نبینم پسفردا گروهی بگوید ما برتر هستیم!
شما با هم برابر هستید! شما دو گروه فقط کمی تفاوت دارید!» آدمی میان حرف خدا پرید: «خدا جان مثلا چه تفاوتی؟» خدا لبخندی زد و گفت: «مثلا اینها لطیفتر از آنها هستند و آنها هم بگینگی قدرت بدنی بیشتری دارند. اینها ظرافت بیشتری دارند و آنها قدرت بیشتر.» آدمی دیگری پرسید: «خداجون میشه با مثال توضیح بدی؟» خدا که از این سوال بیموقع کلافه شده بود باز هم لبخند زد: «مثلا اینها شبیه دریا هستند و آنها شبیه کوه. اما باز هم تاکید میکنم اینها و آنها با هم برابر هستند!»
جلسه تمام شد و آدمها در سراسر دنیا پخش شدند… چند روز بعد، ماجرا شروع شد… «آنها» چون قدرت بدنی بیشتری داشتند شروع به محدودکردن «اینها» کردند. در طول تاریخ بیشتر روسای قبایل از «آنها» شدند. بیشتر پادشاهان و رییسجمهورها از «آنها» شدند. «آنها» آنقدر خود را جنس برتر دانستند که تصمیم گرفتند «اینها» در خانه بمانند و از خانه خارج نشوند! کار «آنها» به جایی رسید که به خودشان اجازه دادند که جای «اینها» تصمیم بگیرند و بشوند صاحبشان! هر «اینهایی» هم که شکایت میکرد با خشونت «آنها» مواجه میشد! حتی فرزندان مشترک «اینها» و «آنها» به اسم «آنها» شدند! حتی وقتی «اینها» میخواستند از کشوری خارج شوند باید «آنها» اجازه بدهند! این روزها خدا دستش را زیر چانهاش گذاشته و به دنیا نگاه میکند و پیوسته میگوید: «به خودم قسم اینها و آنها با هم برابرند! اینها و آنها با هم برابرند! اینها و آنها با هم برابرند!»