- نویسنده : ناهید هدایتی
- 12 آوریل 2022
- کد خبر 10050
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
به گزارش کافه خبر قزوین،رکسانا رضایی روزنامه نگار و سردبیر نشریه نگاه قزوین در یادداشتی به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی می نویسد: هفته هنر انقلاب اسلامی، فرصتی است برای تبیین آنچه در ذات این مهم جریان دارد. آنچه که هنر را متعهد میسازد، کارکردهای اجتماعی و سیاسی آنست که هنرمند را ملزم میکند با دقت مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه خود را مورد بررسی قرار دهد.
تبیین در لغت به معنای تأویل یا روشن کردن است. به عبارتی باید یک مساله یا موضوع یا رویدادی را بتوان از سطح اول آن عمق بیشتری داد و پیرامون آن شرح دقیق نوشت.
در این میان آنچه از اهمیت بالایی برخوردار است ویژگی فرد تبیین کننده می باشد که به حتم باید آگاه، عادل و مسلط به تاریخ ایران و انقلاب و جریان های اصلی تفکر و اندیشه باشد و توان شرح و تمایز این تفکرات را داشته باشد.
اگر رسانه را قطعه ای از این پازل بزرگ ترسیم شده بدانیم بد نیست نیم نگاهی به نقش و سهم آن در ترکیب مهم و استراتژیک هنر انقلاب داشته باشیم.
مرور تاریخ این سرزمین گواهی می دهد آنگاه که پیوند اندیشه با روزنامه نگاری شکل گرفت، رسانه و ضربات به موقع و درست آن در بزنگاه های حساس توانسته تا لایه های مختلف قدرت نفوذ کند و قابلیت تاثیرگذاری را در حاکمیت و افکار عمومی جامعه ایفا نماید.
طرف دیگر این جریان ده ها نفر مدعی رسانه هستند که ایده ای برای ادامه مسیر ندارند و صرفا واکنشی زیست می کنند و از قضا این زیست واکنشی را نسخه اصیل رسانه قلمداد می کنند. در حالی که یکی از رسالت های اصلی رسانه، تحلیل و روشنگری نسبت به شرایط و موقعیت های شکل گرفته در جامعه است.
تنها راه خروج از این بن بست ایجاد شده، بازگشت به لایه اندیشه و تربیت نیروی تبیین گر در ساحت تئوریک است.
حالا بد نیست مروری داشته باشیم بر روزهای رفته و اینکه در جغرافیای کوچک شهر خود برای برون رفت از شرایط حاضر و نزدیک شدن به آنچه در این مسیر به حق و عدل نزدیک تر است، چه کرده ایم.
حضرات فرهنگی و سیاسی چه درکی از مفهوم هنر انقلاب اسلامی داشته و برای رشد و تقویت آن چه کرده اند؟!
مرور عملکرد بعضی آقایان ما را به این برداشت ساده می رساند که سوءتفاهمی عمیق در این مسیر اتفاق افتاده است. آنجا که به بهانه گرامیداشت این هفته، تریبون به دست شاخ های مجازی آن هم در سطح نازل می سپاریم یعنی کلا قافیه را باخته ایم.
وقتی خاله و عمه ها و عموهای اینستاگرامی به واسطه جذب اندکی مخاطب آن هم با راه و روشی که نه فرهنگی در آن به چشم میخورد و نه خردی به محافل ادبی و هنری ما راه پیدا می کند، باید دانست آدرس را کلا اشتباه آمده ایم یا خدای ناکرده آگاهانه به دنبال دادن خوراک مسموم آن هم در نازل ترین شکل ممکن به مخاطب هستیم.
آقای مسئول باید بداند این عمه ها و عموهای اینستاگرامی یک نماد هستند.آنها تشکیل دهنده همان سوبژکتیویته های پنهانی هستند که از خرد، فرهنگ را به مقاومت علیه ساختار دعوت می کنند و در این چرخه معیوب شاهد آن هستیم که شوربختانه ساختار نیز با پهن کردن فرش قرمز و دادن فرصت و تریبون آنها را در آغوش می گیرد.
اگر حضرات فرهنگی شهر تصور کرده اند چون حرف سیاسی از زبان شاخ های اینستاگرامی شهرستانی به گوش نمی رسد پس بی خطر هستند و پتانسیلی برای بهره مندی در روز موعود می باشند، سخت در اشتباه اند چراکه این پدیده های مجازی به مراتب از صدها کار سیاسی و جدلی علیه ساختار خطرناک تر هستند، چون مانع گسترش خرد در جامعه می شوند و دقیقا امر سیاسی خود را پروبلماتیک می کنند.
حضرات فرهنگی و سیاسی کی می خواهند متوجه شوند این ویروس در ذات خود امری سیاسی دارد و حتی می تواند نماینده سیاست توده ای باشد با منش و چارچوب طبقه متوسط مصرف گرا که در هر لحظه می تواند از صدر تا ذیل را با سوبژکتیویته سیال خودش که برگرفته از تفکر اندک و صرف اقتصادی پی در پی است، به چالش بکشاند و قطعا ماحصل این چالش ها مداوم بی هویتی صرف است.
حتما نباید علیه یک مقام سیاسی مقاله نوشت یا توئیت زد تا آقایان احساس خطر کنند همین پوچ انگاری های مداوم در نقطه مقابل ساختار و خرد قرار دارد و خودش نماد کار سیاسی پیچیده، مقاوم و پرسرعت است.
شاخ های مجازی همچون ویروسی خطرناک در حال پخش و گسترش هستند. آنچه اکنون اهمیت دارد تقویت خرد و تفکر و بهره مندی از اهالی شناسنامه دار فرهنگ و هنر و تولید محتوای فاخر است که می تواند مانع ورود لمپنیسم مجازی به عرصه های جدی فرهنگ و هنر شود.
گسترش بستر لازم و تربیت نیروی تبیین گرا در ساحت اندیشه می تواند قدمی بزرگ در مقابل نفوذ مسترهای بی هویت مجازی باشد.