×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

تازه ها

امروز : پنج شنبه, ۲۹ آذر , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Thursday, 19 December , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
گفتگو با اولین بانوی کارشناس ارشد ادبیات نمایشی در قزوین/رشته تئاتر و سینما در هنرستان قزوین حذف شدند

۱-در ابتدا یک بیوگرافی از خودت به مخاطبان بده؟

من سپیده رحیم زاده بهزادی هستم ،دومین نفری هستم که از رشته ادبیات نمایشی در مقطع فوق لیسانس در قزوین فارغ التحصیل شدم.

آن هم بخاطر اینکه اولین فارغ التحصیل رشته ام در قزوین نزدیک به یک دهه از من بزرگتر بود و من بدون هیچ نوع وقفه ای بعد لیسانس فوق لیسانس قبول شدم و اولین خانمی بودم که در شهرم قزوین مدرک فوق لیسانس ادبیات نمایشی داشتم .

همیشه اولین ها برای آدمها خاص و به یاد ماندنی هستند برای من هم همین طور بوده است.

۲-کارت را با با تدریس در هنرستان شروع کردی اما ادامه دار نبود چرا؟

چون نگذاشتند ادامه داشته باشد(می خندد) رشته فیلمنامه نویسی و نمایشنامه نویسی درس می دادم….درست بعد از فارغ التحصیل شدنم از دانشگاه بود.شوق بسیاری برای تدریس و فعالیت های آموزشی داشتم و فاصله سنی ام با دانش آموزان کلاسم کم بود و این باعث ایجاد صمیمیت و همدلی بیشتر می شد.همه چیز خوب بود تا اینکه این دو رشته تحصیلی در قزوین حذف شدند.

یادم است دو ماه پیش به دلیلی به یکی از مدارس دخترانت قزوین مراجعه کردم معلم پرورشی مدرسه از من پرسید راستی چرا رشته تئاتر و سینما را از مدارس قزوین حذف کردند؟خنده ام گرفت گفتم من مدرس بودم شما باید بهتر بدانید چرا.

۳-نمایشنامه نویسی را بیشتر دوست داری یا تدریس نمایشنامه نویسی را؟
این سوال مرا یاد سوالی می اندازد که معمولا آشنایان یک کودک خردسال از او می پرسند؟مادرت را بیشتر دوست داری یا پدرت را؟ روانشناسان معتقدند این سوال خوبی نیست از یک کودک پرسیده شود حالا من هم شما را ارجاع می دهم به همان روانشناسان و جوابم این است هر دو را دوست دارم چون هر کدام جایگاه خودشان را دارند.

۴- چرا نمایشنامه درس می دهی؟

یک علتش قطعا این است که عاشق نمایش نامه هستم و دوست دارم این عشق را به دیگران هم تسری بدهم البته دیگرانی که علاقمند به نوشتن هستند‌.دلیل دیگرش گفتگو و تنفس در فضایی است که آدمهایش حداقل یک وجه اشتراک دارند و آن شیفتگی به متن های نمایشی است .

۵- نوشتن چه حسی به تو می دهد؟

نوشتن قبل از هر چیز یک راه برای تخلیه ذهن است.می نویسی تا آنچه فکر می کنی را به اشتراک بگذاری.حالا نمایشنامه گاهی پا را فراتر از داستان می گذارد و می خواهد بلند گفته شود و بلند شنیده شود.

نمایش نامه نوشته می شود که به نمایش گذاشته شود،اگر داستان را یک فرزند درون گرا فرض کنیم قطعا نمایشنامه فرزند برون گرای خانواده است.

۴-از سپیده بهزادی دو کتاب به چاپ رسیده،اولی مجموعه نمایش نامه است و دومی یک نمایشنامه دو زبانه فارسی-کره ای .

بله تجربه چاپ دو کتاب با ناشر مختلف را داشته ام اولی کافه خواب و دومی تیله های متحرک ،هر دو برایم تجربه بودند نه به رخ کشیدن خودم به عنوان نمایشنامه نویس.

تنها مقایسه ای که می توانم بین این دو تجربه ام داشته باشم پختگی در ساختار و پلات نمایش نامه در کتاب دوم است.

خب راستش برای ویرایش تیله های متحرک وقت کافی گذاشتم و این متن بارها و بارها ویرایش شد تا بشود تیله های متحرک اما کافه خواب به سرعت جمع بندی و به چاپ رسید.

نمی خواهم بگویم نباید کافه خواب را چاپ می کردم چون به هر حال تجربه من در دهه هشتاد است و هر چه پیش می روی به پختگی بیشتری می رسی و ممکن است متن های پیشین به نظرت خام و عجولانه در نگارش به نظر برسد.

از نگاه تند انتقادی خودم به خودم که بگذریم می توانم بگویم نمایشنامه کافه خواب و نیمکت ها ها را از مجموعه کافه خواب بیشتر دوست دارم.

۵-نمایشنامه تیله های متحرک را به دو زبانه نوشته ای چرا کره ای؟

بخاطر علاقه ام به زبان و فرهنگ کره جنوبی-چند ترم زبان کره می خواندم.البته اقتضای متن هم بوده که از زبان کره ای در دیالوگ ها استفاده کنم.

در نسخه اولیه دیالوگ های رد و بدل شده بین شخصیت ها بیشترش به زبان کره ای بود .هر چه پیش رفت در ویرایش های بعدی تعادلی میان استفاده از زبان فارسی و کره ای به وجود آمد که از روی قصد انجام شد.

فکر می کنم بین نمایشنامه نویسان ایرانی این متن دو زبانه خاص به نظر برسد و تا جایی که اطلاع دارم نمایش نامه فارسی-کره ای به چاپ نرسیده است.

یادم هست مجوز گرفتن برای متن تیله های متحرک به طول انجامید.می بایست یک کارشناس زبان کره ای پیدا می کردند تا متن را بررسی کند و نظرش را اعلام کند.

۶-لذت خواندن نمایشنامه برایت با لذت بردن از چه رشته هنری برابری می کند؟

موسیقی و نقاشی .اصلا مگر می شود بدون موسیقی و رنگ هم زندگی کرد.فیلم و تئاتر که نباشند زندگی می شود شکنجه.

۷-جشنواره ها چقدر برایت مهم هستند؟

هیچ (می خندد) جایزه بگیرها ،جایزه نگیره ها،جشنواره نویس ها ،جشنواره کارها..پایت را که به دنیای هنر و هنرمندان بگذاری این عبارات بارها و بارها به سیاست های جشنواره ای به گوش ات می خورد.

در آغاز ورودم به این جمع های نمی دانم چه اعتقادی به اصطلاحات باب شده نداشتم اما هر چه گذشت بیشتر باورشان کردم بله جشنواره ها با سیاست ها و سلایق خاصی به اختتامیه ها و جوایزشان می رسند.

۸-خودت هم سالهاست وارد حوزه داوری جشنواره تئاتر دانش آموزی استان قزوین شده ای،بازهم به نظرت جشنواره ها همان است.

بله-نمیتوانم وارد یکسری از جزئیات شوم اما نمی توانم بگویم سیاست های جشنواره و سلایق داوری همیشه غالب است.

۹-نویسندگان مورد علاقه ات چه کسانی هستند؟

چند نمایشنامه نویس محبوب دارم که رای من نسبت به آنها تغییر نمی کند مثل سام شپارد،اوژن یونسکو،ساموئل بکت،هارولدپینتر،هنریک ایبسن و مارتین مک دونا،تعدادی نمایش نویسان هم هستند که دوستشان دارم اما نه در همه نوشته هایشان همانند وودی آلن،ماتئی،دیوید ممت و نیل سایمون.

برخی نمایشنامه نویسان هم هستند که یکباره با متن شان شگفت زده ام می کنند و پیروشان می شوم تا باقی آثارشان را بخوانم همچون آلن سیسکو،ادوارد آلبی ،ژان زنه و لین ناتج.

۱۰-سرکلاس نمایشنامه نویسی و نمایش خوانی که برگزار میکنی چند درصد از شاگردانت با تو هم سلیقه هستند؟

چند نمایشنامه نویس محبوب دارم که رای من نسبت به آنها تغییر نمی کند مثل سام سپارد،اوژن یونسکو،ساموئل بکت،هارولد پینتر،هنریک ایبسن و مارتین مک دونا-تعدادی از نمایش نویسان هم هستند که دوستشان دارم اما نه در همه نوشته هایشان مثل وودی آلن،ماتئی،دیوید ممت و نیل سایمون.

بعضی نمایشنامه نویسان هم هستند که یکباره با متن شان شگفت زده ام می کنند و پیروشان می شوم تا باقی آثارشان را بخوانم مثل الن سیسکو،ادوارد آلبی،ژان ژنه و لین ناتج….

هنوز این سوال را جواب نداده ای که چند درصد از ..‌‌

چون این را قبول دارم که بچه ها از مدرسشان تاثیر میگیرند یعنی من نمیتوانم ذائقه پرور می کنم و به سلیقه آنها جهت بدهم خودآگاه و ناخودآگاه؛اما ذهنم درگیر این نمی شود که سلیقه همه آنها را با خودم هماهنگ کنم یا تلاش کنم آنها فقط نویسندگان مورد علاقه من را ستایش کنند .ما در کلاس بحث و گفتگوی آزاد داریم هیچ چیز تحمیلی نیست.

و سوال پایانی اینکه تدریس نمایش نامه نویسی چقدر برایت اهمیت دارد؟

من عاشق تدریس هستم چون یکی از بهترین راه هایی هست که بیشتر بخوانم و بیشتر بدانم…

من در کلاس هم شاگردم هم مدرس.همیشه در هر دو جایگاه خودم را می بینم .من از آموخته هایم می گویم و بچه ها از ظرفیت های بالقوه شان که آمده اند بالفعل شود.

اشتیاق من به تدریس با این توصیفات،تمام نشدنی ست.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.