×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

تازه ها

امروز : جمعه, ۲۵ آبان , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Friday, 15 November , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
تورمِ بی اصالت و بی چهار چوب ؛ هیچ مروت و رحمی ندارد!!/سکوتت را بشکن اینجا مصلحت جایز نیست

به گزارش کافه خبر قزوین،جعفر بخشی بی نیاز،نویسنده و روزنامه نگار در یادداشتی که در اختیار کافه خبر قزوین قرار داده است می نویسد: می شود سکوت کرد بر حال زار جامعه ای که مردمش از فقر خودکشی می کنند و قبل از وداع با زندگی ؛ با چشمهای اشگبار پُست می گذارند و علت خودکشی شان را فقر می دانند. بر حال رنج آور کودکان کار ؛ کارگران بی کار ؛ معلمین بازداشتی ؛ نخبه گان فرار کرده ؛ دختران فراری ؛ زنان درمانده و مردان گرفتار باید گریست و مویه کرد … !

می شود اما سکوت هم نکرد بر حال این جامعه و اعتراض کرد به شرایطِ ایجاد شده ؛ به وضعیت اسف بار امروز ؛ به رنج های آدم های مستاصل و درمانده. به این‌ که شب می‌ خوابیم و صبح همانند اصحاب کهف نه سیصد سال بعد که فقط چند ساعت بعد همه چیز را چند برابر می بینیم. به این‌ که در این بازار ملتهب بی سر و سامان ؛ هیچ ثباتی وجود ندارد و این تورمِ بی اصالت و بی چهار چوب ؛ هیچ مروتی و رحمی ندارد و دقیقا روان ما را نشانه گرفته است تا له مان کند و ما را از بین ببرد.

می شود بر این وضعیت بحرانی اعتراض کرد و از سکوت مصلحتی و زشت بیرون آمد و یقین کرد که دیگر هیچ کسی به فکرِ مردم نیست، به فکر کارگر نیست. به فکر معلم نیست. به فکر کارمند نیست. به فکر دانشجو نیست. به فکر مستاجر نیست.‌ به فکر کارگران بی کار سر چهارراه نیست. اصلا هیچ کسی به فکر مردم نیست.

ما اعتراض داریم به رفاه و آرامشی که در خانه هایمان بود اما حالا جز رنج وعذاب و بدبختی بر سقف خانه هایمان نداریم. قامت آرزوهایمان کمر شکسته و دستانمان بریده شده و بر زبانهایمان قفل سکوت نشسته و جهانمان تار و تاریک شده است.

اعتراض می کنیم به حال خوشی که نداریم. به صمیمتی که نمی بینیم. به خبرهای ناخوشایندی که هر روز دارد روحمان را زجر می دهد و هیچ‌ کس به فکر حال ما نیست.

سکوت را شکسته ایم چون طاقت مان طاق شده و روزگارمان به رنج های بی شمار رسیده. قرار بوده در بطن مطلب باشیم و در کسوت مستضعفان به مقام انسانیت برسیم. حالا هیچ‌ کس ما را یادش نیست و هیچکس به حال مایی که بعد از این به رفاه نسبی هم حتی فکر نخواهیم‌ کرد ؛ دیگر فکر نمی‌کند.

شرمسارند پدرانی که شرمنده با دست خالی به خانه بر می‌ گردند. خجالت زده اند مادرانی که اندوه را در پستوی خانه سیراب می‌ کنند. اندوهگین اند نسلی که امیدی به آینده ندارند و خشمی که شاهرگ آرامش و ثبات این آب و خاک را بیرحمانه نشانه گرفته است.

مرگ بر فقر وقتی که بر خانه ای سایه می گستراند و تمام دارایی ساکنانش را به تاراج می برد. حتی غیرتشان را ! و مرگ بر ظلم که این روزها فقیر را از غنی دور کرده و زندگی را چون زهر به کام ندارها ریخته است.
خسته ایم و ناامید و دل شکسته و رنجور و نالان که قرار بود به مقام انسانیت برسیم اما امروز برای خرید نان هم به زحمت افتاده ایم !

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.