عَدَمِ توجه به اینکه چرا ما همیشه بایستی میزبانان شایسته ای برای دیگران باشیم، اما مدیران خوبی برای رشد و ارتقای سطح فرهنگ و هنر همشهریان مان نباشیم، درد همیشگی ماست. دردی که در همین جشنواره هم به جهت سطح نازل حضور و کیفیت آثار هنرمندان قزوین، ناکارآمدی مدیران استان، بویژه مدیران دستگاههای مرتبط را به خوبی نمایان ساخت.
پس خواهشا صدای اعتراض این مردم را بشنوید که می دانیم شنیده اید. پس، تدبیری بیاندیشید تا با انتخاب مدیران کارآمد، حداقل های شمالِ شهرهایمان فراهم آید تا صدای ناقوس مرگ از جاده های بی سرو سامان سرزمینمان، رَخت بَرکَنَد!
البته اگر چه طی سالهای اخیر برنامه های بزرگداشت این روز رو به افول رفته و در حد برپایی شوهای تبلیغاتی و بی محتوا بوده و بعضا هم به بهانه های مختلف در روزهایی غیر از روز مصوبه انجام شده و امسال نیز.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی قزوین چندی پیش اظهار کرده بود که "از ابتدا قرار بر این بود ما با حوزه هنری در موضوع تربیت نیروی متخصص هنرمند پروژه مشترکی را در ساختمان امیرکبیر آغاز کنیم".(خبرگزاری ایسنا قزوین 13مهر1401)
این تئاتر اگرچه فاقد مضمونی همگانی است و مطابق با متداول و مرسوم عموم نیست، اما همانند بسیاری از نمایش هایی که در ادوار مختلف در این شهر اجرا شده است، کاری بزرگ و ستودنی است که باید به تماشایش نشست و بارها و بارها در موردش اندیشید وگفت و گو کرد.
طی یک ماه گذشته گروه های مختلف تئاتر 56 نمایش را در قزوین به اجرا در آوردند که این خود نشان دهنده ی ظرفیت بالای هنر و هنرمندان تئاتر قزوین و اتفاقی نادر در سطح کشور است.
آرنولدکرامبرگ” قاتل میان سال انگلیسی که ۲۵ زن را کشته، حالا در مقابل ” تریسی کندی” یک خبرنگار کنجکاو امریکایی قرار گرفته و مشتاقانه به سوالاتش پاسخ می دهد.
سید مرتضی نصری همکار محجوب و دوست داشتنی ما در عرصه ی مطبوعات استان قروین ؛ به علت بیماری قند ( دیابت ) به کما رفته و هم اینک روی یکی از تخت های بخش آی سی یو بیمارستان رازی چشمهایش را بسته و مرز هوشیاری اش به صفر رسیده است.
رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر قزوین: "تنها اشتباه ما این بود که در زمان محصور کردن سبزه میدان این پایه را تخریب نکردیم"! (نشست خبری 2شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ در صحن شورای شهر قزوین).
می شود بر این وضعیت بحرانی اعتراض کرد و از سکوت مصلحتی و زشت بیرون آمد و یقین کرد که دیگر هیچ کسی به فکرِ مردم نیست، به فکر کارگر نیست. به فکر معلم نیست. به فکر کارمند نیست. به فکر دانشجو نیست. به فکر مستاجر نیست. به فکر کارگران بی کار سر چهارراه نیست. اصلا هیچ کسی به فکر مردم نیست.